تنها مرکز تخصصی پیانو با مجوز درجه یک

بررسی سیستم ها و روش های آموزش موسیقی و ضعف آن در کشور/نگارنده : رامیز چمانچی/ بازنمایی : آموزشگاه پیانو
Anonym 3140

بررسی سیستم ها و روش های آموزش موسیقی و ضعف آن در کشور/نگارنده : رامیز چمانچی/ بازنمایی : آموزشگاه پیانو

بررسی سیستم ها و روش های آموزش موسیقی و ضعف آن در کشور نگارنده مقاله: رامیز چمانچی،ماهنامه هنر موسیقی،فروردین و اردیبهشت 1391

 

دیباچه

 

ضرورت آموزش چیست؟ اولین سوالی که  در ذهن انسان متبادر می شود این است که آیا آموزش امری درونی است یا بیرونی؟ اگر آموزش امری درونی است ضرورت و نیاز عناصر بیرونی چیست؟ اگرآموزش امری بیرونی است پس خود آموزی چه جایگاهی درروند یادگیری دارد؟

 

انسان غار نشین برای بقا و زنده ماندن ناگزیربه تجربه کردن،مواجه شدن و رویارویی با غرایز و نیاز های خود بوده است.چرا که در آن زمان هدف ،حفظ بقا بوده است و راهی به جز تجربه کردن وجود نداشت.بی شک نخستین آموزش بشر از همین روزگار با تکیه بر تجربه،حواس و یادگیری از طبیعت آغاز گردید  و با گذشت صد ها سال محصول این خود آموزی و تجربه ی طبیعی ساخت ابزارهای ابتدایی و خانه های بی استقامت بود.به تدریج با به وجود آمدن جوامع این آموزش سرعت و رشدبالاتری پیداکرد و دومین نوع آموزش یعنی یاد گیری از یکدیگر به وجود آمد.اماروزگاری رسید که جوامع بشری به این نتیجه رسیدند که برای پیشرفت سریع باید گروهی به امر آموزش نسل های جدید بپردازند تا فرزندان نیز همانند پدران از نقطه ی صفر شروع نکرده و تجربیات نسل های گذشته در زمان اندک به آنها منتقل شود.

 

زندگی در عصر حاضر که ماشین و تکنولوژی هر لحظه پیشرفت کرده وقادر هستند بسیاری از نیازهای انسان را مرتفع کند انسان نیز بسیاری از نیازهای خود را به ماشین محول کرده و استفاده از علوم گوناگون و تجربیات قدما را جایگزین تجربه و خطر کردن نموده است.

 

لذا با توجه به نیاز امروز در تمامی علوم و فنون وهنرها ضرورت شدیدی به جایگاه آموزش و یادگیری احساس می شود چرا که با مراجعه به منابع، مآخذ، مکاتب و مشاهده ی تعدد متد ها وگوناگونی روش های یادگیری  وآموزشی می توان به سادگی به این مهم پی برد.

 

 

مفهوم سیستم آکادمیک آموزشی،پداگوژی،فرد تحصیل کرده

 

سیستم آکادمیک آموزشی چیست؟ پداگوژی چیست؟ وفرد تحصیل کرده چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ با نگاهی به سیستم های آموزشی روز دنیا در می یابیم یک سیستم آموزشی استاندارد  دارای ویژگی های منحصر به فردی هست که در بخش های مختلف این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد که کلیه ی این ویژگی ها در کنار یکدیگر یک فردبالغ و تحصیل کرده را به جامعه تحویل می دهدکه از تمامی ابعاد رشد کرده و قادر است در راستای پیشبرد اهداف جامعه قدم  بردارد.

 

پداگوگ و پداگوژی کلماتی با ریشه ی یونانی هستند که در لغت پداگوگ به معنی "راهنمای کودک" می باشد.در یونان باستان پداگوگ فردی بود در استخدام یک خانواده ی متمول و اشرافی که وظیفه ی او مراقبت از فرزندان پسر بود.اما از دوره ای به بعد برخی از اشراف و قدرتمندان استادانی بزرگ و به نام را برای مراقبت و آموزش فرزندان پسر در مقام پداگوگ استخدام می کردند.اما امروزه در بسیاری از فرهنگ های لغات پداگوژی "دانش و هنر آموزش دادن"که با روانشناسی همراه است استفاده می شود.بطوری که بین استاد و شاگرد رابطه ی نزدیک و مدت دار وجود داشته باشد.از این رو این کلمه بیشتر در زمینه ی آموزش هنر به کار می رود.

 

فرد تحصیل کرده کسی است که تربیت  شده ،آموزش  دیده ورشد یافته باشد ،با توجه به تعریف،این سه المان اصلی باید از جانب  یک سیستم آموزشی مورد توجه قرار گیرد.

تربیت به پروش جنبه های اخلاقی،اجتماعی و معنوی لازم برای هر فرد گفته می شود.مسایلی مانند برخورد های اجتماعی ،کار در جمع ،رعایت احترام های گوناگون و قرار داد های سنتی از این دسته اند.

آموزش به یاد دادن یک دانش،تخصص و فن گفته می شود.

رشد یعنی آشنایی فرد با مسایل گوناگون و متنوع و گسترش دامنه ی دید شخص.در واقع لازم است هر فرد مجموعه ای از اطلاعات عمومی داشته باشد تا بتوان او را رشد یافته دانست.

همه ی نظام های آموزشی سه عنصر بالا را مورد توجه قرار می دهند و در برنامه ی آموزشی خود تمام این موارد را در نظر می گیرند.

حال با توجه به سابقه ی موفقیت سیستم های آموزشی  همچنین صادرات بزرگ ترین استادان موسیقی در کشورهای بلوک شرق از جمله شوروی سابق نگاهی به نوع سیستم آ موزش موسیقی این جوامع انداخته و مقایسه ای با کشورمان می پردازیم.

 

نظام آموزشی در سه مرحله و رده بندی سنی صورت می گیرد.

1.مدرسه ی موسیقی

2.هنرستان موسیقی

3 .دانشگاه موسیقی

 

1.مدرسه ی موسیقی (سال های ابتدایی 7 تا 11 سال)

 

در این سنین که دوره ی کودکی نام دارد،دانش آموز آمادگی خوبی برای تربیت شدن دارد،کودکان از آموزگاران خود حرف شنوی دارند و می توان برخی مسایل و موضوعات تربیتی را با آنها تمرین کرد.مسایلی مثل کار با گروه ،چگونگی تمرین موسیقی،جگونگی رفتار در گروه کر یا ارکستر،نحوه ی رفتار در سالن کنسرت و در لحظه   اجرای موسیقی و... در این مقطع سنی پداگوگ موسیقی باید در قالب آموزگار وارد میدان آموزش شود.که وظایف او بدین شرح است:

الف)علاقه مند کردن کودک به موسیقی-باید توجه داشت که از هرگونه برخوردهای تند که به ایجاد حالت منفی نسبت به موسیقی ختم شود باید به شدت خودداری کرد-در واقع در این مقطع سنی ما به تربیت علاقه مندان موسیقی و شنوندگان حرفه ای آینده می پردازیم.این کودکان در آینده ممکن است هر شغلی داشته باشند،چه به شکل آماتور به موسیقی بپردازند یا نه ،مصرف کننده موسیقی جدی خواهند بود.شنوندگانی که در کودکی سختی اجرای آثار موسیقی را تجربه کرده اند و میدانند چگونه باید در سالن کنسرت حاضر شد  و به شنیدن موسیقی پرداخت ،علت گرانی بلیط کنسرت نسبت به سینما را درک خواهند کردو میدانند چرا قیمت یک آلبوم ضبط شده بسیار ارزانتر از بلیط کنسرت است.

ب)کشف استعداد های واقعی و هدایت آنها به مراحل بالاتر وظیفه ی دومی است که بر عهده ی پداگوگ موسیقی در این مقطع می باشد.

که در این سیستم با توجه به الگوی زیرتربیت در اولویت قرار دارد.

 

               تربیت

 

 

آموزش                       رشد

 

11-7 سال

 

*در کشور ما مدارس موسیقی وجود ندارد.

 

 

2)هنرستان های موسیقی (سال های 12 تا 18 سالگی)

این سال ها مناسب ترین زمان برای آموزش می باشند.نوجوان در واقع در مقطع قبلی کشف استعداد شده و در عین حال دیگر بچه نیست وخود او نیز می خواهد تا به یادگیری موسیقی بپردازد.در این سال ها نوجوان احتیاج ندارد تا به کار و کسب درآمد بپردازد.از این رو می تواند به تمرین های طولانی مدت موسیقی پرداخته و با ذهن آزاد به فراگیری موسیقی مشغول باشد.

در این سال ها پداگوگ موسیقی که در نقش یک دبیر وارد می شود باید بیشترین تلاش را برای آموزش هنرجوی خود به خرج دهدو در عین حال محیط آموزشی باید انضباط موسیقی را به هنر جویان تحمیل نماید.در این سال ها هنوز می توان به نوجوانان سخت گیری کرده و از آنها خواست تا به یادگیری دقیق موضوعاتی مانند:هارمونی،پلی فونی،تاریخ موسیقی و... بپردازد.

 

که در این سیستم با توجه به الگوی زیر آموزش در اولویت قرار دارد.

 

           آموزش

 

 

رشد                      تربیت

 

18-12 سال

 

 

3)دانشگاه موسیقی (سال های جوانی)

 

دانشگاه ایستگاه آخر در سیر آموزش موسیقی است.هرچند که عملا آموزش هرگز متوقف نمی شود.در این مقطع پداگوگ در واقع وظیفه ی بسیارسختی را بر عهده دارد.پداگوگ باید در درجه ی اول به کشف کمبود های علمی دانشجو بپردازدو در عین حال از آنجا که با فردی بالغ و بزرگسال روبه برواست ،عملا اعمال فشار به مانند گذشته میسر نیست و پداگوگ بیشتر نقش یک منتقد را دارد.در اینجا باید با گسترش دید و دادن رشد فکری به دانشجو در واقع در وی انگیزه های تازه ای برای کار کردن را بیدار کرده و وی را با زوایای گوناگون فعالیت های حرفه ای یک موسیقیدان آشنا نمود.موضوعاتی چون فلسفه ،زیبایی شناسی،روانشناسی آموزش و...

که در این سیستم با توجه به الگوی زیر رشد در اولویت قرار دارد.

 

                رشد

 

 

آموزش                    تربیت

 

سنین جوانی

 

باید توجه داشت در تمام این دوره های تحصیلی باید دروس موسیقی و عمومی در نظام آموزشی گنجانده شود. تردیدی نیست که آموزش تخصصی  در دوره ی هنرستان و دانشگاه با جدیت دنبال خواهد شد. امادر دانشگاه دادن رشد فکری به دانشجورا باید به عنوان یک اولویت در نظر گرفت.1

 

................................................................................................................................................

1.طهرانیان فرزین، موسیقی از آموزش تا اجرا فصل دوم و سوم

شناخت مهارت های لازم برای یک هنرجوی موسیقی و تقویت آنها

 

 

از جمله توانایی های لازم برای هر موسیقیدان گوش موسیقایی،حس و درک ریتم،حس موسیقایی وتکنیک می باشد که به طور اجمالی به چگونگی تقویت آنها می پردازیم.

 

حس شنوایی یا گوش موسیقایی در یک موسیقیدان با افراد عادی کاملا متفاوت است.چرا موسیقیدان باید:

الف)به تک تک صداهای موسیقی توجه کند.

ب)صداهای موازی و همزمان در یک اثر موسیقی را شنیده وتفکیک نماید.

پ) حرکت صداها را بررسی کرده و جهت حرکت آنها را تشخیص   دهد.

ت)صداهای سازهای گوناگون را تشخیص دهد.

یک پداگوگ موسیقی فارغ از اینکه چه موضوعی را تدریس می  کند باید توجه زیادی را برای تقویت شنوایی منظور دارد که این دروس عبارتند از:سلفژ،هارمونی،تاریخ موسیقی،نوازندگی.

سلفژ و هارمونی دروسی  هستند که باید با هم تدریس شوند.تمرین این دروس حتما باید روی پیانو آموزش داده شود.شنیدن آثار ارکستری و خواندن و سرودن تم های معروف از رپرتوار موسیقی کلاسیک امری ضروری است.

در تاریخ موسیقی آنچه  اهمیت دارد چگونگی شکل گیری آثار جاویدان می باشد،نه زندگی خصوصی آهنگسازان.توجه به زندگی هنری آهنگساز ،فلسفه ی غالب بر اندیشه ی وی،اعتقادات،هنرمندان معاصر با این آهنگساز در حوزه های گوناگون هنری،موسیقیدانان پیش از او که بر این آهنگساز تاثیر گذار بوده اند ،آهنگسازان هم دوره ،بررسی و واکاوی آثارو توجه به ابداعات و نوآوری های آنو و همچنین شنیدن مکرر این آثار باعث می شود تمام اجزای این اثر از سوی او با شنیدن قابل تشخیص باشد.

در نوازندگی همچنین حساسیت روی نت های اشتباه،توجه به شنیدن همزمان خطوط موازی در قطعات پلی فونیک،درک واحساس تغییرات هارمونی تاثیر انکارناپذیری بر بالا بردن دقت شنوایی خواهد داشت.

 

از دیگر توانایی های لازم برای یک موسیقیدان تشخیص واجرای صحیح ریتم است.

در دروس سلفژ و هارمونی اجرای ریتم های متفاوت بدون ساز و سرایش ملودی ها با ریتم های متنوع ودر هارمونی نیزتوجه به موقعیت آکورد ها در ضرب های ضعیف و قوی در یک میزان،دیکته ی ملودی و دیکته ی ریتم کمک بسیار زیادی به تقویت این توانایی می کند.

در تاریخ موسیقی نیز توجه به ریتم های متنوع در آثار آهنگسازان بسیار موثر است.

در نوازندگی نیز توجه به ضرب های ضعیف و قوی،شمارش همراه اجرای هنرجو،استفاده از مترونوم امری ضروری است.

 

سومین توانایی لازم برای یک موسیقیدان حس موسیقایی است که با  منحصر به فرد شدن یک اجرا ارتباط مستقیم دارد.

در سلفژ و هارمونی توجه به دینامیک و سرودن آن  ، توجه به سیر ملودی تغییرات آکورد ها ونحوه ی اجرای آنهاموجب تقویت این توانایی می گردد.

در تاریخ موسیقی شنیدن اجراهای متنوع و متعدد ارکستری،آوازی،اپرایی و... وشنیدن و توجه به لایه ها بسیار سبب تقویت این توانایی می گردد.

در نوازندگی نیز پداگوگ با توجه به رنگ صدایی که باید تولید شود،حساسیت به اجرای دینامیک ها و آنالیز اجرای نوازندگان بزرگ می تواند کمک بسیار زیادی به بالا بردن سطح توانایی هنرجو کند.

 

از دیگر توانایی های لازم برای یک موسیقیدان تکنیک اجرا می باشد که تقویت آن بر عهده ی پداگوگ نوازندگی است.توجه به اکول صحیح نوازندگی،اجرای تمرین های تکنیکی هدفمند ،تمرین اتود های متناسب با قطعات رپرتوار ترم امری است بسیار جدی که نبایداز آن غفلت شود.بالا بردن توانایی های تکنیکی کمک بسیاربزرگی برای اتماد به نفس نوازنده روی صحنه واجرای دقیق تر موسیقی خواهد بود.2

 

................................................................................................................................................

2.طهرانیان فرزین، موسیقی از آموزش تا اجرا فصل چهارم

بررسی ضعف سیستم های آموزشی در کشور

 

 

ازعوامل موثر درتربیت هنرجوی نوازنده، رپرتواری است که او می نوازدواین کاملابه تجربه وشناخت پداگوگ بر می گردد که اگرمعلم مربوطه در این امر زبده باشد می تواند با توجه به شناختی که از توانایی و قدرت نوازندگی هنرجوی خود دارد، قطعاتی متناسب بانیاز و سطح توانایی او انتخاب کند که سرعت پیشرفت او را فزونی بخشد که متاسفانه در بعضی موارد شاهد انتخاب رپرتوار و آثار معروف و گاهی نامناسب با سطح توانایی نوازنده می باشیم که این می تواند از ضعف های خیلی جدی محسوب شود.

از قطعات بسیار مناسب برای هنر جویان قطعاتی با بافت پلی فونیک می باشد که این قطعات بسیار بهتر است  توسط معلم و شاگرد همزمان اجرا شود که باعث شود هنر جو خط های مستقل را جدا بشنود که این علاوه بر پیشرفت تکنیکی نوازنده به تقویت شنوایی نیز بسیار کمک می کند .

چرا که از بزرگترین ضعف های سیستم های آموزشی در کشور تربیت شنوایی است که اصلی ترین رکن موسیقی رادربر می گیرد. موسیقی هنراصوات است و گوش به عنوان تنهاعضوشنیداری نیازمندپرورش است که اصلی ترین نقش را در تمامی شاخه های موسیقایی عهده دار است. برای یک آهنگساز.نوازنده.یا رهبر.خواننده و... وحتی برای یک شنونده ی موسیقی تربیت شنوایی سرنوشت ساز است. که تمام این مسئولیت ها به گردن سیستم آموزشی است که به خاطر عدم توجه جدی در مرحله ی دوم این وظیفه و مسئولیت متوجه پداگوگ موسیقی است که حتما به این مهم توجه کند.

پرواضح است که یک نوازنده اگر خوب نشنود چطوری می تواند خوب بنوازد؟یک رهبر اگه قدرت شنوایی بالا نداشته باشدچه طور می خواهدیک حجم بزرگ موسیقی را رهبری کند و حتی یک شنونده با تربیت شنوایی خوب می تواند به راحتی آثار موسیقی را از یکدیگر تمیز دهد.

 

حال بهتر است در شناخت ضعف های سیستم آموزشی کشور کمی موشکاف تر شویم:

اگر بخواهیم از لحاظ آکادمیک در مدارس موسیقی بزرگ دنیا مقایسه ای انجام دهیم کمی ناامید کننده است.اما شناخت یک حقیقت هر چند مایوس کننده به مراتب بهتر از ندانستن آن است.یکی از عوامل ضعف در سیستم آموزشی  عدم سرویس دهی موسیقی جدی به سنین پیش دبستانی ،.همچنین نداشتن برخورد حرفه ای با موسیقی از طریق رسانه های جمعی است. چرا که همچنان که در فصل اول اشاره شد درآکادمی های روز دنیا از سن هفت سالگی موسیقی به طور کاملا جدی دنبال می شود- این بدین معنا نیست که قبل از این زمان یعنی برای سنین زیر هفت سال موسیقی جدی نیست چرا که از پنج سالگی موسیقی در بسیاری از پیش دبستانی ها آغاز میگردد- و این زمان آغاز برخورد حرفه ای با موسیقی وبهترین زمان برای تربیت شنوایی،معرفی وشناخت بزرگان تاریخ موسیقی  و نوازندگی به طور موازی است.زیرا در این سنین کودکان فاقد کارهای متفرقه دور از مشغله های فکری و جسمی و فشار مسئولیت و ... می باشند.از طرفی ذهن کودک هم کاملا آماده فراگیری است اما جای خالی این دوره ی بسیار مهم تربیتی و آموزشی در کشور ما شدیدا ملموس است چرا که کودکان وارد نوجوانی شده و پنج سال حداقل از بهترین سنین خود را بدون آموزش پشت سر گذاشته اند در شماری محدود در خانواده ها با آگاهی نسبتا بالا و مرفه این مسئله جدی دنبال می شود.در مرحله ی دوم با یک مسئله ی دیگر مواجهیم و آن پخش نشدن موسیقی جدی  و همچنین نشان ندادن شکل ساز در رسانه هاست که این کودک، که از مدرسه ی موسیقی محروم شده شانس آشنا شدن ، شنیدن  و علاقه مند شدن به موسیقی را از دست می دهد.مگر زمانی که به طورکاملا اتفاقی در ساز فروشی ها با شکل وگاهی با صدای ساز آشنا شود.حال با گذشتن از این سنین زمان وارد شدن نوجوان به هنرستان موسیقی است که به لحاظ تعداد محدود و نا شناخته بودن،عده ای نمی دانند که حتی چنین مدارسی وجود دارد که بخواهند فرزند خود را به طور رسمی وارد عرصه ی موسیقی کنند  که هنر آموز بعد از وارد شدن به این مقطع تازه وارد یک دنیای جدید می شود و بسیاری از دروس موسیقی را باید به طور جدی شروع کند. حال این سوال مطرح است: هنر آموز با توجه به از دست دادن یک دوره ی پنج شش ساله بسیار مهم آیا در این مقطع با ضعف های آموزشی مواجه است یا دیگر همه چیز هموار شده و فضای آموزش آکادمیک استاندارد با معیارهای روز جهانی پیش روی است؟...

 

بدیهی است که هنرآموز در این مقطع باید به طور جدی تربیت شنوایی را دنبال کند، دروس تاریخ موسیقی تئوری و هارمونی عملی (نه تئوری) از دروس بسیار واجب برای هنرجو است .این دوره ی سه چهار ساله اصلی ترین نقش آموزش را برای هنرجویان موسیقی دارد چرا که پس از این زمان آنها باید وارد دانشگاه موسیقی بشوند که در این دوره آموزش کمرنگ می شود و رشد نقش اصلی را دارد. زیرا دیگر هنرجو وارد سنین جوانی شده و بسیاری از شرایط فکری و روحی و اجتماعی او تغییر کرده است.

 

حال به یکی از عوامل دیگر می پردازیم و آن گزینش های تعریف نشده و متغیر از لحاظ نحوه ی اجرا در آزمون ها می باشد که بسیار زیاد مشاهده شده است افرادی در رشته ی موسیقی قبول می شوند که هرگز موفقیت کامل را در این رشته بدست نمی آورند و در نقطه ی مقابل افراد و گاهی اساتید خوب نوازنده و... چندین سال پشت در آزمون های ورودی می مانند و دو اتفاق که هر دوی آنها کاملا غم انگیز است ممکن است اتفاق بیفتد.الف)خروج از کشور. ب)مائوس شدن از ادامه ی راه هنری –البته بسیارمحدودند افرادی که هرگز مائوس نشده و کاملا جدی به کار هنری خود ادامه می دهند-

در بسیاری از موارد مشاهده شده برای پذیرش در رشته های عملی،نمره ی اصلی در دروس تئوری لحاظ می شود که گاه ربطی به رشته ی مربوطه نداشته و گاه در درجه ی دوم اهمیت است.که این بسیار باید مورد توجه قرار گیرد و با معیارهای روز دنیا سنجیده شود.

 

از دیگر عواملی که اهمیت دارد،اجرای کنسرت های مکرردانشجویی درابعاد کنسرواتوار به جهت بالا بردن انگیزه ی جوانان وعلاقه مند کردن آن ها به تحصیل در رشته ی موسیقی می باشد که خود تجارت فراوانی رابرای دانشجویان به همراه دارد که ما در سیستم های آموزشی با مشکل های فراوانی نسبت به لغو این کنسرت ها مواجهیم.

 

یک عامل بسیار مهم در کشف و انتقال استعدادها و معرفی آنها به جامعه، تعامل بسیار خوب بین هنرستان و دانشگاه می باشد که با توجه به سیستم آموزش در هنرستان و نحوه ی گزینش ورودی در دانَشگاه می توانیم به شکاف بین این دو مقطع پی ببریم.که معیارهای هنرستان برای آموزش با معیارهای گزینش ورودی دانشگاه منطبق نیست.

 

حال بد نیست به یکی از عوامل بسیار مهم و اصلی در موسیقی که هرچه سریعتر باید چاره اندیشی شود بپردازیم و آن یک دست نبودن تعاریف آکادمیک در زمینه ی سبک های موسیقی ایران و نحوه ی ارائه ی آن توسط استاد مربوطه است. به عنوان مثال تدریس ردیف سنتی میرزاعبدالله با شاخصه های شفاهی و عدم توجه به مسئله ی بداهه نوازی بر اساس ردیف (بسط گوشه ها و المان های ردیف در قالب های تعریف شده)در این میان عدم توجه به ردیف های دیگر بعضا باعث بروز تضادهای فکری حتی در بین استادان بوده است.

 

از جمله مواردی که کاملا نسبت به آن بی تفاوتی مشاهده می شود، توجه به آهنگسازان معاصرملی می باشد. چرا که اینان معرفی کننده ی هنر معاصر وصفحات نا نوشته ی تاریخ کشور می باشند که به ندرت  مردم و گاهی هنرمندان معدودی با آثارشان آشنا هستند واین   آثار به ندرت اجرا وشنیده می شود. بسیار جای ناراحتی است که اینان در کشور زندگی می کنند ولی آثارشان در سایر کشورها اجرا و ضبط شده و در آنجا با استقبال روبرو می شود که این دو گانگی صدمه ی شدیدی به شناخت موسیقی معاصر در کشور و ادامه و انتقال آن به نسلهای بعدی می زند و از پیشرفت موسیقی جدید می کاهد که این مهم باید حتما در سر فصل سیستم های آموزشی آکادمیک در کشور قرار گیرد.چرا که در همه ی سیستم های استاندارد جهانی شناخت و اجرای آثار معاصر ملی حتی  در بسیاری از کشور های هم جوار خودمان این امر بسیار مرسوم است.

جای بس تاسف است که بیشتر خانواده ها،کودکان در سنین پایین و حتی افرادی که کمتر با موسیقی آشنا هستند هنرمندان اروپا و کشور های خارجی مثل باخ و بتهوون را کاملا می شناسند-یا حد اقل اسم آنها را شنیده اند-اما هنرمندان بزرگ تاریخ کشورو هنرمندان معاصر که در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی شناخته شده هستند.به عنوان مثال:پرویزمحمود،روبیک گریگوریان،حاج قربان سلیمانی، فرهاد مشکات،علی رهبری،حسین علیزاده،علیرضا مشایخی و... حتی اسم این بزرگان را نشنیده اند.

اندوه حاج قربان سلیمانی که همه ساله از او در جشنواره های فرانسه برای اجرای کنسرت و معرفی موسیقی مقامی خراسان دعوت می شد،یادآور همین ضعف فرهنگی است که او دوست داشت برای مردم کشورش کنسرت بدهد اما مردم او را نمی شناختند و با آثار فاخر او آشنا نبودند علی رغم ان که او کاملا اعتقاد داشت"هنر نزد ایرانیان است و بس"

 

به نظر می رسد مسئولیت بسیار بزرگی متوجه هنرمندان از جمله:نوازندگان،آهنگسازان،معلمان-که گاهی مسئولیت سنگین تری احساس می شود-و...برای شناخت و معرفی هنرمندان کشور می باشد.که نباید به سادگی از آن گذشت.که با قرار دادن اجباری قطعات این بزرگان در رپرتوار سالانه ی دانش آموزان،دانشجویان و در هنرستان هاودانشگاه ها می توان تا میزان زیادی این مسئولیت فرهنگی را نهادینه کرد.

 

از جمله پیامدهای ضعف سیستم های آموزشی خروج فراوان دانشجویان موسیقی به دیگر کشورهاست که این دانشجویان غالبا پس از گذراندن مقطع کارشناسی ، شناخت سیستم های آموزشی استاندارد در سراسر دنیا در این مقطع و پی بردن فاصله ی علمی و عملی نسبت به هم سن و سالان خود در سایر کشورها وجبران این ضعف به تکاپو افتاده و در سنین 25-22 از کشور خارج شده و در مقاطع بسیار پایین تر از مقطع تحصیلی خود وارد سیستم های مختلف آموزشی شده و پس از خرج هزینه های گزاف و بازگشت،"ارمغان فرنگی"به کشور می آورند و آن به تناسب هر شخص-که در هر مکتب و کشوری رشد یافته-کاملا متفاوت است که این در معرفی موسیقی جدید و ملی گاهی چند گانگی به وجود می آورد.هر چند که نمی توان از تاثیر وتلاش این افراد به موسیقی آکادمیک در کشور و شناساندن موسیقی جدی،روش ها و متد های روز دنیا صرف نظر کرد.

 

در نهایت عامل دیگر که موجب یاس در دانشجویان و علاقه مندان به موسیقی و خروج این افراد از کشور می شود،نبود انگیزه ی کافی برای فارغ التحصیلان از جهت امنیت شغلی در آینده،بیمه و سایر امکانات رفاهی است که صدمه ی بزرگی به هنر این مرز و بوم وارد می کند.

 

امید است که فرهنگ دوستان در جهت مرتفع کردن این کاستی ها هرچه سریعترچاره اندیشی کنند.

 

 

 

 

منابع

 

موسیقی از آموزش تا اجرا.........................................................................................فرزین طهرانیان

 

مصاحبه ی با اساتید موسیقی و تحقیق وتجارب شخصی

 

امتیاز به مطلب

4/3
رتبه بندی این مطلب:
4/3

اشتراک

Print
تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت محفوظ است 1403
دی ان ان